سمت خدا رفیعی

سمت خدا رفیعی

-مفهوم عبادت و عبودیت چیست ؟
بحث عبودیت و بندگی همان طور که شما اشاره کرده اید و در آیات قرآن هم داریم، آفرینش هستی برای بندگی خداست و درآیات قرآن می خوانیم که ما در هر امتی اگر پیامبری فرستادیم ، همه یک حرف مشترک داشتند و آن این بود که بندگی خدا را بکنید. شخصیت هایی مثل حضرت علی (ع) ، همه عظمت و بزرگی خودشان را در آن می دیدند . اصل عبودیت و بندگی ، تاکید همه انبیاء بوده است . مهم مفهوم عبودیت است . در جامعه تا حرف عبد و عبودیت مطرح میشود ، ذهن های عرفی به این طرف میرود که طرف عبادت می کند ، گوشه گیر و منزوی است و تعامل کمتری دارد و به سیاست کاری ندارد ، به نظام و دنیا کاری ندارد و همه اش در خودش است . نماز و قرآن می خواند و این یک عابد واقعی است . من عرض می کنم این نیست .
عبودیت به معنای خضوع ، تسلیم و کُرنش در برابر کسی است که شایسته بندگی است . چون ممکن است ما این تعبیر را در برابر افراد هم بکار ببریم . فلانی عبد فلانی است . مثل عبدالحسین . این فرق میکند و به معنای اطاعت و پیروی است . عبودیت مخصوص خدا یعنی تسلیم در برابر ذاتی که آفریننده ی ماست . و ذاتی که شایسته ی بندگی است . این عبودیت یعنی هر کاری که تسلیم را نشان بدهد . بنده نگاهم به یک صحنه حرام می افتد و بخاطر خدا ، چشمم را می بندم . این کار عبادت است با اینکه نماز نخوانده ام . بالاترین عبادت عفت است . خانمی وسواس دارد یا آقایی بد دهان است ، سعی می کنند این عادات زشت را ترک کنند ، تمام مدتی که سعی میکند وسواس را کنار بگذارد و یا بددهانی را ترک کند ، در حال عبادت است . چرا؟ بالاترین عبادت این است ما بر عادت های زشت مان غلبه کنیم . یک روز جوانی خوش هیکل به مسجد می رفت . او خیلی چهارشانه بود ، به اصطلاح خیلی خوش تیپ بود . اصحاب گفتند : گفتند یا رسول الله حیف . فرمودند : چرا؟ اصحاب گفتند : این صبح تا شب دنبال کار است . صبح تا شب در مزرعه تلاش می کند . کاش مقداری توان و هیکل خود را برای مسجد ، عبادت و دعا می گذاشت . رسول خدا (ص)فرمودند : کار کردن او سه حالت دارد . اگر برای رفاه زن و بچه اش کار می کند ، عبادت است . اگر کار می کند که سربار جامعه نباشد ، باز هم این کارش عبادت است . اگر کار میکند تا پولش را در راه حرام مصرف کند ، این کار شیطانی است . و کار حرام است . امام باقر (ع) در بیابان کار میکردند ، یکی از همان افراد کج سلیقه که عبادت را در ظاهر می دید و ظاهر بین بود ، گفت : آقا از شما تعجب می کنم . شما چرا ؟ آقا گفت : چه شده است ؟ آقا شما باید در مسجد باشید و و دعا بخوانید و در حال عبادت باشید . آقا گفت : قسم به خدا اگر الان بمیرم درحال عبادت مرده ام . یک جزء مهم عبادت ، کسب مال حلال برای زندگی و بار برداشتن از دوش مردم است . پس یک راننده تاکسی می تواند پشت فرمان ، عابد باشد . یک مجری می تواند در محل کارش عابد باشد . همه می توانند در کار خودشان عابد باشند . با این نگاه که انگیزه ، انگیزه الهی باشد . عکس این هم صادق است . کسی در حال نماز میتواند ریا کند و آن نماز عبادت نباشد . می تواند مسجد بسازد و آن مسجد به دستور پیامبر خراب بشود . آن مسجد بنیان دینی نداشته باشد . مسجد قبا اولین مسجدی است که در اسلام ساخته شده و روی دیوار مسجد قبا نوشته شده : بنیان این مسجد بر اساس تقوی بوده است . با این معنا ، عبودیت یک معنای عام و فراگیری پیدا می کند . طبیعتاً ما یک عبادت های تعریف شده ای هم داریم . مثلا کسی بگوید : ما در ماه رمضان روزه نمی گیریم و به جای روزه ، کار می کنیم . خیر، واجبات در جای خودشان هستند . هر چیزی سَمبل دارد . جوانی پرسید : مگر هدف از عبادت صحبت کردن با خدا نیست ؟ حالا چرا من صبح زود از خواب بلند بشوم و دو رکعت نماز بخوانم ؟ ساعت نه بلند می شوم و گوشه ای می نشینم و با خدا درد دل می کنم . مگر هدف فقط گفتن ایاک نعبدوا و ایاک نستعین است ؟ گفتم : ما در هر کشوری که وارد می شویم ، یک سرود دارد . یک پرچم و یک علامت دارد . ما در اسلام ، بعنوان زبان مشترک همه مسلمانان یک سَمبل به نام نماز و روزه داریم . این ها باید حفظ بشود . شما فکر کنید که اگر سه میلیون نفری که در مسجدالحرام در ایام حج نماز میخوانند ، اگر قرار باشد هر کسی با یک شیوه ای بایستد و نمازبخواند ، چه خواهد شد ؟ این عبادت های تعریف شده را باید در جای خودش داشته باشیم .

2- چرا در عبادتهایمان سستی به خرج می دهیم ؟
دین یک امر فطری است و انسان به معنویت علاقه دارد . ببینید چقدر عرفانهای کاذب زیاد شده است . تبلیغ کتابهای معنوی چقدر زیاد شده است . رویکرد به این سمت زیاد شده است . حتی کسانیکه برای ارضا خودشان ، مدتی به راههای غلط مثل موسیقی و کارهای حرام و ناپسند می روند ، بعد از مدتی سرخورده میشوند و بر می گردند و دوباره سراغ معنویات می آیند . در هر جا با مردم صحبت می کنیم میگویند : خدا را قبول داریم و مگر میشود منکر خدا شد ؟ من یک نیاز محض هستم و یک غنی محض باید من را ایجاد کرده باشد . ممکن است همین آدم نماز نخواند و یا سستی کند یعنی در باورها ، مشکل کمتری داریم . بیشتر مشکل ما در تعبد و عملکردها است . در هر کاری ممکن است آفت و آسیبی باشد . همانطور که ممکن است یک چوب آفت داشته باشد و موریانه به آن آسیب بزند .
روایت داریم : آفت عبادت ، سستی است . کسالت هم به دین و هم به دنیای انسان ضرر می زند . چرا در جامعه ما این سستی رخنه می کند ؟ مثلا بگوییم کار شیطان است . خیر شیطان بر انسان مسلط نیست . بله شیطان بر صراط مستقیم می نشیند . یعنی سراغ نماز صبح می آید وگرنه کسی که در صبح درمرکز خلاف است ، شیطان سراغ او نمی رود . شیطان به سراغ ما می آید که برای نماز صبح بلند نشویم وگرنه که طرف خودش کار شیطانی میکند احتیاج به شیطان ندارد . این سستی را از چند جهت می توان بررسی کرد . یکی سستی والدین است . در قرآن داریم : خودتان و خانواده تان و یا درقرآن داریم : حضرت اسماعیل خانواده اش را به نماز دعوت می کرد . سستی والدین به این معنا نیست که صبح بالای سر بچه هایشان بیایند و با فریاد بچه هایشان را برای نماز بیدار کنند . منش و رفتار مهم است . می گویند : خود شهید بهشتی نماز شب می خواند و کسی را هم بلند نمی کرد و هنگام اذان در حیاط اذان می گفت تا بچه ها از خواب بیدار بشوند و نماز بخوانند . عملکرد پدر مهم است . وقتی یک پدر در خانه رعایت عملکرد دینی را نمیکند ، مادری لااُبالی گری می کند ، حالا نماز هم بخواند ، خوب بچه می گوید : تو که دروغ می گویی و با مادر هم بدرفتار میکنی ، خودبخود یک انفکاکی بین آموزه های دینی پیدا می شود . دچار تضاد می شوند . داریم کسانیکه دعا ماه رجب را هم می خواند ولی در خانه بداخلاقی و بددهانی میکند . رفتار والدین ، تعامل و برخوردشان باعث سستی بشود . صاحب بن عُباد از وزراء آل بویه بوده و تالیفاتی هم دارد . ایشان خیلی مهمان نواز بودند . گاهی در ماه رمضان هزار نفر را افطاری می داد . از او پرسیدند : از کجا این قدر سخی بار آمدی ؟ گفت : من از بچگی مادرم یک دینار به من می داد و می گفت : این را زیر رخت خوابت بگذار . صبح که به مسجد ، یعنی محل درس آن زمان ، می روی سر راهت ، اولین فقیر را که دیدی ، این را به او بده . و این برای من عادت شد .حتی وزیر هم که شده بود ، همین کار را می کرد . ما باید عبادت فرزندانمان را روشمند ونهادینه بکنیم . این به خانواده ها برمیگردد . این بحث مفصلی است . عامل دوم بحث جهل و عدم اطلاع است . خیلی چیزها را اگر ما بدانیم ، به دنبال آن می رویم . اگر انسان بداند در این نماز چقدر ثواب است ، بداند یک سوم فشار قبر برای غیبت است ، بداند ذکر لااله الااله این قدر ثواب دارد و ترک نماز چقدر محرومیت دارد و ضربه می خورد ، این کار ها را نمی کند . میگویند : پادشاهی در یک شب تاریک ، لشکریانش را از بیابان عبور می داد ، به یک جای رسیدند که زیر پایشان شن مانند بود . پادشاه گفت : این ها را جمع کنید . این افراد سه دسته شدند . یک عده گفتند : چَشم و تمام کوزه هایی را که داشتند ، از این مواد شن مانند جمع کردند . یک عده گفتند : مگر ما بیکار هستیم . خودمان در این شب تاریک به زور راه می رویم حالا اینها را هم جمع کنیم ؟ و چیزی بر نداشتند . عده ای هم گفتند : حالا یک مشت برمی داریم . اگر به درد خورد که هیچی و اگر به درد نخورد ، دور می ریزیم . خیلی زیاد نیست . صبح که به روشنایی رسیدند دیدند آنها دُر و طلا بوده است . همه غصه می خوردند . آنها که برنداشته بود می گفت : کاشکی برمی داشتیم و آنها که کمتر برداشته بود هم می گفت : کاشکی بیشتر بر می داشتم . و کسی که برنداشته بود میگفت : من که بدبخت هستم . قیامت هم همینطوری است . قرآن میفرماید : در قیامت باطن ها آشکار می شود و پرده ها کنار می رود و حسرت ها می آید . من نگاه می کنم ، می بینم یک نافله شب این قدر نورانیت درقبر می گذاشته ، یک لااله الا الله این قدر باعث سهولت عبور از صراط می شده ، حسرت می خورم که چرا این کارها را کم کردم . علم به ارزش ها ، مهم است . یک بچه ارزش سند خانه را نمی داند ولی کسی که یک زندانی دارد ارزش آن را خوب می داند زیرا مشکلش با آن حل می شود . ارزش ها را مطالعه کنید و آگاهی بدست بیاورید . آگاهی به عظمت خالق ، بداند خالق چقدر بزرگ است و او ضعیف است . آگاهی به طولانی بودن مسیر ، بداند که عقبه های قیامت چقدر سخت است . به این آگاهی ها توجه کنید . این آگاهی ها به ما مسئولیت هم می دهد . من اگر بدانم تک تک حرفهایی که می زنم ، بصورت املا نوشته میشود ، دیگر حرفهای زشت نمی زنم . پس خدا حرفهای ما را می نویسد . در املا حرفهای زشت نمی زنیم . چون بعداً خودمان خجالت می کشیم . خدا از همه زندگی من فیلم می گیرد . اگر انسان بداند در موقع مرگ و احتضار یکبار سریع این فیلم جلوی چشمش به نمایش در می آید ، حواسش را جمع میکند . جوانی مبتلا به گناهی بود و پیش امام صادق (ع) آمد . امام فرمود : این گناه را هم جلوی مردم انجام میدهی؟ گفت : نه . حتی جلوی بچه هم انجام نمی دهم . امام گفت : یعنی تو خدا را از یک بچه کمتر فرض کردی ؟ یک وقتی بچه پشت رایانه نشسته و کار می کند و مادر که می آید آنرا قطع میکند ، از مادر خجالت می کشد . مادر انسانی مثل تو است . انسان باید از خدا خجالت بکشد . تقویت باورها ، سستی را از بین می برد . لذا می گویند : وقتی میخواهی دعا کنی ، اول نعمتهایی که داری بگو ، بعد گناههایی که کردی بگو ، بعد صلوات بفرست و بعد دعا کن . مستقیم دعا نکن . نگو خدایا به من خانه بده . بگو : خدایا به من همسر دادی ، اولاد دادی ، همه را قبول دارم و بعد...
موسی شخصی را دید که خیلی ناله و زاری می کند و به خدا گفت : چرا حاجت او را نمیدهی ؟ خدا گفت : چون قلب او ناهی است . یعنی توجه ندارد . و زبانش سهو و با غفلت است . یک چیزی میگوید . این نکاتی است که باید به آن توجه بشود
. نکته سوم مسائل جنبی است . مثلا لقمه ما اثر می گذارد . روایت داریم : عبادت با لقمه حرام مثل ساختمان سازی روی شن روان است . خانواده ها به لقمه خیلی توجه کنند . الان لقمه ها قاطی شده است . آقایی که به خمس و زکات معتقد نیست ، دارد سهم امام را میخورد . کسی که در اداره کم کاری میکند و یا به بیت المال خیانت میکند ، لقمه حرام می خورد . لقمه حرام بالا رفتن از دیوار مردم نیست . مجموعه عواملی که باعث میشود انسان شغلش ، شغل شرعی نباشد . خُدعه و کلک باشد و روی عبادت اثر می گذارد . اثر آن وضعی است . خوب می پرسند : آقای ما خرجی میآورد . من از کجا بدانم از کجا میآورد ؟ اگر انسان نان خور خودش باشد ممکن است تکلیف نداشته باشد ولی اثر وضعی دارد . در روایت داریم : لقمه حلال نورانیت می آورد . لقمه حلال دعا را مستجاب میکند . نکته ظریف دیگر بحث رابطه هاست . خیلی وقتها دوست ، دوست را با نماز می کند . یا برعکس . در حدیث می خوانیم انسان بر دین دوستش است . یکی از مواردی که در قیامت حسرت می خورند ، این است که کاشکی با فلانی دوست نبودیم . خیلی از خانواده ها می گویند : فرزندمان مسجد و حرم نمی رود . می گویم : شما به او نگویید ، از طریق رفیقش وارد شوید . اگر رفیقش بگوید : بیا حرم برویم می روید لذا دوست در اینجا نقش کلیدی دارد .

3- چه میشود که یک عبادت ، عبادت برتر میشود ؟

در واقع چه میشود که یک عبادت فرشی ، یک عبادت عرشی می شود . کسی تا نماز می خواند ، فوری خودش را از سجاده کنار می کشید . گفتند : چرا این کار را می کنی ؟ گفت : چون الان برمی گردد و به سرم می خورد . بعبارت دیگر چطور می شود یک مسجدی میماند و یک مسجدی به دستور پیامبر تخریب می شود . مصالح که همان است . پس علت چیست ؟ اگر به اول تاریخ برگردیم ، چه میشود که یک قربانی از هابیل قبول میشود و از قابیل قبول نمی شود . هر دو قربانی کردند و صدقه دادند . هنگام هجرت از مکه به مدینه ، بعضی ها به انگیزه الهی می آمدند و بعضی ها فهمیدند در مدینه امکانی می دهند و خانه ها و اموالشان را تقسیم می کنند . پیش خودشان گفتند : ما که اینجا کاری نداریم به مدینه برویم و پولی به جیب بزنیم . این خبر به پیامبر رسید که همه اینهایی که هجرت می کنند ، برای خدا نمی آیند . عده ای از این ها انگیزه شان ، مال دنیاست . پیامبر گفت : من می دانم . کسی که هجرتش برای خداست ، خدا به او اجر میدهد و کسی که برای خدا هجرت نمی کند ، به مال می رسد ولی هیچ اجر اخروی نمی برد . این عبادت برتر هم ، خودش رتبه دارد . یک وقت عبادت حضرت علی(ع) در روز جنگ خیبر از عبادت جن و انس بالاتر میشود و یک وقت میشود یک انگشتر دادن به فقیر و یک آیه وارد میشود یک وقت میشود یک شب خوابیدن در جای پیامبر آیه نازل میشود . یک وقت کسی صدسال جای کسی می خوابد و هیچ اتفاقی نمی افتد . یک عبادت برتر با چند چیز تعالی و علو پیدا میکند . اولین عامل که سنگ بناست انگیزه است که باید الهی باشد . حضرت فاطمه (س) و خانواده اش که در آن سه شب افطارشان را انفاق کردند ، گفتند : برای خدا . جنگ و قیام زیادبوده است . چرا قیام امام حسین و عاشورا ماندنی شد ؟ چرا خدا این قدر به امام حسین مقام داده است ؟ چرا جز خوردن خاک کربلا ، خوردن هیچ خاکی جایز نیست ؟ چرا دعا زیر قبه امام حسین مستجاب میشود ؟ یک وقتی امام هادی بیمار شدند ، به شخصی پول دادند و گفتند : به کربلا برو و برای ما دعا کن و شخص با خودش فکر کرد که ایشان خوشان هم امام بودند ، چرا خدا این عظمت را به امام حسین داده است ؟ نکته اش در این است که امام حسین همه چیزش را برای خدا داد . لذا این جمله مشهور است که آن شخص می گوید : به قتلگاه رفتم . دیدم امام با نشاط و برافروخته سرش را روی خاک کربلا گذاشته و میگوید: راضی به رضای تو هستم . کلیت آن این است . هر چقدر ما بتوانیم در کارمان اخلاص داشته باشیم ، عمل مان ماندگارتر است . بعضی از نویسندگان کتابهایی دارند که ماندگار و با برکت است . چرا سخنان امام خمینی این قدر تاثیر می گذارد و ماندگاراست . چون می گوید : خرمشهر را خدا آزاد کرد . همیشه گفت : خدا . هیچ وقت من نگفت . اگر بتوانیم انگیزه مان را الهی کنیم و دراعمالمان اخلاص داشته باشیم و البته کار سختی است ، رتبه مان بالاتر می رود . دومین عامل این است که عمل ما متقن باشد و استحکام لازم را داشته باشد . پیامبر بچه هجده ماه اش از دنیا رفت و پیامبر او را به قبرستان برد و دفن کرد . کسانیکه همراه پیامبر بودند ، می خواستند برگردند و پیامبر فرمود : برگردید . گفتند : چرا مگر کار تمام نشده است ؟ پیامبر گفت : قدری گِل بیاورید تا من این سنگ لحد را محکم کنم . گفتند : یا رسول الله این بچه که مرده و جنازه است و می پوسد . گفتند می دانم ولی خدا دوست دارد کسی که کاری را انجام بدهد ، محکم کاری کند . بعضی ها نماز می خوانند و آدم خجالت می کشد . چطور می خواهید این نماز پر سرعت ، عبادت برتر بشود ؟ کسی نمازش را خیلی تند می خواند و پیامبر فرمود : مثل کلاغی است که بر زمین نوک می زند . او اگر در این حال بمیرد بر دین من نمرده است . حدیث داریم : نماز پرواز مومن است . کدام هواپیمایی روی باند یک دفعه بلند می شود . اول موتور را روشن می کند و گرم میشود و بعد با سرعتی بلند میشود . نماز کندن و جداشدن از مادیات است . مثلا پنج دقیقه مانده به طلوع آفتاب ، شما از خواب بیدار می شوید می خواهید دستشویی بروید و نماز بخوانید ، صبحانه هم بخورید و به سرکار هم دیر نرسید ، خوب این معلوم است حضور قلب نیست و نماز سست است . اما اگراول اذان باشد و وقت داشته باشید با نشاط وضو بگیرید که خودش عبادت است و بسم الله بگویید و بعد چند تا استغفرالله ربی و اتوب الیه بگویید ، در این نماز حضور قلب بیشتر است . بسیاری از اوقات ، عبادات ما عادت است . عادت کرده ایم که بایستیم و رکوع و سجده برویم . اگر توجه روی بُعد ِاتقان عبادت بکنیم ، مثلا در نماز سورهای متنوع بخوانید که برایتان عادت نشود . نکته سوم بحث نشاط و سرور است . در روایت داریم : عبادت را به نفس تان تحمیل نکنید . بعضی ها از شروع دعا را حال ندارند و به آخر کتاب دعا نگاه می کنند . نکته آخر استمرا است . اگر انسان استمرار داشته باشد و به نظم تقید داشته باشد و در عباداتش هم نظم را برقرار کند ، باعث میشود ، عبادتش برتر بشود .


12- چه کار کنیم که عبادات برای ما عادت نشود و وقتی نماز می خوانیم ، اثر مستقیم در زندگی ما داشته باشد ؟

عبادت و بندگی یک حقیقت و کنهی دارد که ما این لایه زیرین و حقیقت را نمی بینیم . به قولی عادت شده است . بعضی ها روی عادت چهار رکعت نماز را می خوانند و دو رکعت هم میخوانند و روی تایم متوجه می شوند ، نماز تمام شده است . آقایی میگفتند : من راننده ماشین های سنگین هستم . به رکعت اول که می ایستم دنده اول هستم و وقتی به رکعت چهارم می رسم ، دنده ی چهار هستم و نمازم را سلام می دهم . مردم هم می گویند : هرچه گم کرده ایم ، در نماز پیدا می کنیم . گاهی توجه به الفاظ و مسائل نیست . همین روزه ماه رمضان ، خدا می خواسته مردم را اذیت کند ؟ هفده هجده ساعت گرسنگی در تابستان و از آن خواب صبح بلند شدن چه هدفی داشته است ؟ یا خود حج واقعا انسان با چه مشکلاتی در منا و عرفات و مشعر باید بسر ببرد یا طواف که باید با چه زحمت در لابلای فشارها بروی و انجام بدهی ، آیا همه دقت ها باید در صفا و مروه انجام شود ؟ آیا این ها همه اش ظاهر است و یا کنه و باطنی دارد ؟ شما وقتی قرآن را می خوانید ، ظاهری دارد . ظاهر آیه ای می گوید : اگر آبهای زمین فرو برود ، چه کسی برای شما آب می آورد ؟ ظاهر آیه آب است ولی باطن آن امام و حجت است . اگر حجت خدا غایب بشود ، چه کسی می تواند او را برای شما ظاهر کند ؟ در بحث عبادت هم همینطور است . این نماز و روزه و اعمال حقیقت و کنهی دارد و غالبا مردم از این حقیقت غافل هستند . اگر به آن حقیقت برسید ، لذتش را احساس می کنید . امام صادق (ع) می فرماید : دو رکعت نماز شب برای من محبوب تر از کل دنیا و همه چیزی که در آن است می باشد . این غرق شدن در عبادت است . مردم نماز که می خوانند میگویند : هیچ لذتی از آن نمی بریم و برایمان سنگین است . چه کا رکنیم به حقیقت و کنه عبادت برسیم ؟ امام رضا (ع) می فرماید : وقتی بنده سر به سجده میگذارد یعنی از خاک هستیم و وقتی سر از سجده بر می دارد یعنی ما از این خاک بدنیا آمده ایم . دوباره که سر میگذارد یعنی ما به این خاک سر می گذاریم و سر که بر می دارد یعنی دوباره مبعوث میشویم . ببینید در دو سجده چقدر یاد معاد شده است . کسی پیش امام صادق (ع) آمد و گفت : ببینید نماز من درست است یا خیر ؟ نماز خواند و بعد امام گفت : چقدر برای شما زشت است که شصت سال نماز میخوانید و دو رکعت نماز درست نمی خوانید . تعجب کرد و گفت : می شود شما بخوانید . امام نماز خواند و این روایت ، در این نماز ریز شده است که دستش را چطور می گذاشت ، حالتش چگونه بود و نگاهش به کجا بود . از امام رضا (ع) پرسیدند : علت عبادت چیست ؟ ایشان فرمودند : علتش این است که خدا را فراموش نکنید و خدا در زندگی تان متجلی باشد . فقر خودتان را فراموش نکنید و ادب برخورد با خدا را ترک نکنید و از عوامل دور نشوید . در ادب اجتماعی مراوده و ارتباط دوستی می آورد . وقتی با کسی رفت و آمد می کنی و بیشتر ارتباط داری ، وابستگی بیشتری ایجاد میشود . نفس این عبادت که من روزی پنج بار در روز بایستم و تکبیر بگویم و حمد و سوره بخوانم ، ایجاد رابطه است . انسان احساس هویتی میکند . حتی گاهی بعضی ها که آدمهای ریشه دار و تحصیل کرده هم هستند ، می گویند : ما چند سال است که از خدا چیزی را می خواهیم ولی هرچه دعا میکنیم اجابت نمی شود . من هم دیگر کنار گذاشته ام . یعنی تصورش از دعا ، اجابت است . در دعا هدف اجابت نیست . روایت داریم : گاهی دعا میکنیم و مستجاب می شود و خدا به فرشتگان می گوید : این را دیرتر ابلاغ کنید تا بنده با ما حرف بزند . من صدای او را دوست دارم . شما یک قفل محکم در مغازه زده اید و بازهم می گویید : دعا کن . قرص سردرد می خورید وباز هم میگویید : دعا کن . در دعا هدف ارتباط است نه استجابت دعا . این را باید دقت کرد که باعث یأس در مردم نشود .

 

- این که بعد از به رسالت رسیدن پیامبر ، مردم به اسلام روی آوردند ، مرهون چه چیزی بود ؟
رسول خدا که از غار حرا پایین آمد ، سنگ ها و چوبها و ناسزاها و تهمت ها و آشوبها و جنگ ها شروع شد . اما دو دهه گذشت ، رسول خدا از منبر بالا آمد تا خدا حافظی کند . بین آن فرود و این صعود تفاوت بسیاری است . روزی که فرود آمد موج مخالفتها و آن روزی که برای خدا حافظی صعود کرد ، چه دنیایی پر از عظمت و شکوه بود . واقعاً پیامبر چه کرد ؟ این سوالی است که خیلی از مستشرق ها به آن پرداخته اند . خیلی ها که مسلمانان نیستند ولی علاقه مند به سرنوشت اسلام هستند که چطور شد افرادی که سر مسئله جزئی سالها با هم دعوا میکردند ، حالا کارشان به جایی رسیده که وقتی بهم می رسند ، سوره والعصر را می خوانند . گاهی سر یک شتر ، جنگ طولانی راه می انداختند حالا چطور شده است که فردی جنازه ها را روی شتر گذاشته ومی گوید : این برادرم و این پسرم است ولی الحمدلله پیغمبر سالم است . چه اتفاقی افتاده ؟ پیامبری که کنار کعبه می گفت : قولوالااله تفلحوا و بر او شکمبه گوسفند می ریختند و وقتی به طائف رفت ، مردم با چوب و سنگ دنبالش کردند ، حالا آب وضوی او را تبرک می دانند . وقتی صدایش می زنند ، می گویند : یا رسول الله . این تحول ، خیلی عجیب است . این تحول مرهون دو دسته عوامل است . یک بخش آن مرهون عوامل فردی است . اینکه خدا به پیامبر می فرماید : ما یک بار سنگین روی دوشت گذاشته ایم و نیمه شب نماز شب بخوان و روحیه ای که پیامبر خدا از ارتباط با خدا می گرفت و این موضوع بحث من نیست . بخش دیگرآن ، مرهون جنبه های رفتاری پیامبر است . می گویند : آیه خلق العظیم وقتی وارد شد که خدا به پیامبر گفت : این ها که اطراف تو هستند یا خطاکار هستند یا ناآگاه هستند و یا نادان هستند . کسی که مخالفت می کند یا می داند و مخالفت میکند و یا نمی داند و یا اصلاً اطلاعی ندارد . اگر خطا کردند ، ببخش . چنانچه در فتح مکه همه را بخشید . اگرناآگاه هستند ، همه را آگاهی بده . یک عده هم نادان هستند و بیشتر از این نمی کشند ، از این ها اِعراض کن . سر به سرشان نگذار . من فکر می کنم عمده ترین رمز موفقیت پیامبر اکرم ، غیر از جنبه های فردی یعنی اخلاص داشتن ، پیشگام بودن پیامبر ، صداقت پیامبر ، عمده ترین آن بیشتر مرهون برخوردهای اجتماعی و مدارای پیامبر است . ما کسانی را می بینیم که به پیامبر گرویدند که از خانواده های بزرگ بودند مثل پسر و دختر حاتم طایی که محکم پای پیامبر ایستادند . اینها وقتی رفتار پیامبر را دیدند و دیدند جُلوسش ساده است ، خانه اش ساده است ، جلساتش دایره وار است و روی خودش حساب باز نمی کند ، به او گرویدند . اگر میگوید : بجنگید خودش در جلو است . اگر میگوید : دروغ نگویید خودش هیچ گاه دروغ نمیگوید . اگر میگوید : امانتدار باشید ، خودش به امانت زیسته است . عملکرد رسول خدا (ص) از زبان حضرت علی (ع) این بود : پیامبر دکتری بود که خودش به دنبال مریض می رفت . به تعبیر امروزی اورژانس بود . به سراغ مریض ها می رفت و آنها را شناسایی می کرد . اگر مرحم میخواست ، مرحم می گذاشت و اگر جراحی می خواست ، جراحی می کرد . یک وقتی کسی باید حدّ می خورد . یک جایی هم باید می جنگید . اسلام بیش از آن که با مسائل مالی و نظامی پیش رفته باشد ، با مسائل اخلاقی پیش رفته است . سیزده سال در مکه جنگ نداشته است و بیشتر جنگ ها درمدینه ، جزئی بوده است . شش تا جنگ دانه درشت بوده است که غالبا آن را مشرکین شروع کرده اند . مثل خندق و اُحد که درهمان ها هم شما نهایت اخلاق اسلامی را می بینید . چیزی که اسلام را پیش بُرد و جهانی کرد ، این بود . بعضی ها میگویند : بعد از رسول خدا ، جنگ هایی صورت گرفته و لشکرکشی هایی شده است و بدین صورت اسلام به روم و ایران آمده است . چه توجیحی برای این هست ؟ شما اگر یک عقیده خلاف فطرت را با جنگ به جایی ببرید ، همینکه جنگ کنار برود آن عقیده هم از بین می رود . هفتاد سال کمونیست در بلاد شرق حاکم بود ، همینکه از هم پاشید ، کلیسا ها بالا آمدند . ولی در زمان رسول خدا چنین نبوده است . ممکن است با جریان نظامی چیزی وارد شده است ولی ایران و روم وقتی دیدند که اسلام حرفهای قشنگی دارد ، اسلام در دل مردم ایران و روم نفوذ کرد . شما جسم ها را با کار نظامی می توانید تصرف کنید ولی روح و دل را نمی توانید . خدا در قرآن می فرماید : اگر همه ی زمین پول بود و انفاق میکردی ، نمی توانستی قلبها را تالیف کنی . خدا قلبها را تالیف کرد . لذا عامل نفوذ پیامبر و تاثیر او اخلاقش بود . ما هم درس بگیرم . مثل معلمی که می خواهد در شاگردش نفوذ کند و قلوب را تسخیر کند . پیامبر در کنار زنش یک همسر بود ودر کنار نوه هایش یک پدر بزرگ بود و آنها را روی دوشش سوار می کرد و با آنها بازی می کرد . ما این جوری نیستیم . سختی کار اداره را به خانه می بریم و بدخلقی مان در خانه است . وقتی هم که بلال اذان میگوید و به مسجد می رود یک عابد است . در هر چیز در جای خودش است . ما در جامعه خودمان خلط این موارد را می بینیم .

 

 

5- آسیب های عبادت چیست ؟
شیطان دشمن قسم خورده ماست . قرآن می فرماید : شیطان دشمن آشکار شماست . این دشمن هم بیکار نمی نشیند. بیشترین جایی که شیطان پیدایش می شود و به سراغ انسان می آید ، در مسائل عبادی است . خود شیطان می گوید : من در صراط مستقیم به سراغ افراد می آیم . یک سری حربه هایی هم دارد که این حربه های موجب می شود انسانی که در صراط مستقیم است به انحراف کشیده شود . یکی از حربه ها ی شیطان ، تزیین گناه است . کافی است اسم رشوه را هدیه بگذاریم . اسم لااُبالی گری را برادر خواهری بگذاریم . یکی از کارهای شیطان این است که عنوان گناه را تزیین میکند ، طرف را می کوبیم ، غیبت می کنیم ، تهمت هم به او می زنیم و اسم این را ، بحث سیاسی میگذاریم . این شخصیت کوبی است . یا فرض کنید اسم عنوان حرامی را ، یک اسم رنگ و آب داری به آن می دهیم . حربه دیگر شیطان وسوسه است . انسان را تحریک می کند . طبیعتا یکی از مهمترین حربه های شیطان این است که بعد از عمل ، یک جوری این عمل را باطل کند یا حین عمل یک آسیبی را وسط کار وارد کند که آن آسیب عمل را از جایگاه خودش پایین بیاورد . روایت داریم : وقتی مبعث پیامبر شد ، نیروهای شیطان خیلی ناراحت شدند و دور شیطان جمع شدند و گفتند چه کنیم ؟ بت پرستی دیگر تمام شد . یک کسی آمده که مردم را به توحید دعوت میکند . ما دیگر به مردم نمیتوانیم بگوییم : بت بپرستند . چون دیگر از بت کاری بر نمی آید . شیطان تاملی کرد و گفت : اینها که مسلمان می شوند و بت پرستی را کنار می گذارند ، در دلشان حب دنیا هست ؟ گفتند : بله . این ها دنیا را دوست دارند . شیطان گفت : این کافی است . نگران نباشید . بروید و حب دنیا را در دل مردم تشدید کنید تا مال را از راه حرام بدست بیاورند و در راه حرام خرج کنند ، این جوری به آنها لطمه می خورد . بعد از پیامبر هم همین شد . چه ریخت و پاش های مالی که کردند و در حکومت بنی امیه چه اتفاق هایی که افتاد . امام سجاد (ع) دعایی بنام مکارم الاخلاق دارد که دعای عجیبی است . شرح هایی هم دارد . یکی از مطالبی که امام در آنجا بیان می کند این است که وقتی ارزش آن را بیان می کند ، آسیب آنرا هم می گوید . مثلا خدایا من را عبد خودت کن . این یک ارزش است . بعد می گوید : خدا این عبادتم با آسیب عُجب خراب نشود . خدایا به من عزت ده . یک ارزش است . اما خدا عزت من را با کبر قاطی نشود . خدایا من را پیش چشم مردم بالا ببر ولی پیش خودم کوچکم کن . این ها مرزها است . یکی از آسیب ها ، عُجب است . یعنی عمل را بزرگ دیدن . مثلا دو برادر در مراسم احیا می خواهند شرکت کنند . یکی از اول شب مسجد می رود ولی دیگر خواب می ماند و به مراسم احیا نمی رسد . با شرمندگی میگوید : خدایا ما که به مراسم نرسیدیم ولی برادر دیگر می گوید : ما که امشب کارمان را انجام دادیم . اینها را نگاه کن که نرسیدند . او عملش باطل میشود چون عملش را با عُجب درآمیخت . در روایت داریم : گناهی که شما را ناراحت کند بهتر از عبادتی است که شما را به عُجب وادار کند . امام سجاد (ع) در این دعا می گوید : به تو پناه می برم از اینکه گناهم را کوچک بشمارم و عبادتم را بزرگ ببینم . متدینین و مومنین باید حواسشان جمع باشد ، بزرگ شماری عمل ، عجب ، به خود بالیدن . آیت الله بروجردی در اواخر عمرش گریه میکرد . علت را پرسیدند ؟ ایشان گفتند : دستمان خالی است . یک مرجع تقلیدی که صدها مجتهد مثل امام خمینی را تحویل جامعه داده است ، مسجد اعظم قم از آثار ایشان است ، کتاب جامع الاحادیث و شاگردانی که در کشورهای مختلف مثل آلمان داشته ، این حرف را میزند که دستمان خالی است . شخصی اینها را برای ایشان شمارش کرد . ایشان گفتند : کثرت عمل مهم نیست ، اخلاص عمل مهم است . چون کسی که بررسی میکند ، دقیق است . این گفته ایشان ، جلوی عمل کسانی را که می خواهند عملشان را بزرگ بشمارند می گیرد . نماینده های شورای اسلامی تازه تشکیل شده ، خدمت امام رسیدند . یکی از نماینده ها از امام خیلی تعریف کرد . امام از اول تا آخر گوش کرد . امام گفت : می ترسم این حرفهایی را که شما گفتید ، باور کنم . ما هنوز در اصلاح نفس خودمان مشکل داریم . یعنی بلافاصله این جمله را فرمودند تا از عجب و ابلال جلوگیری بشود . به امام سجاد (ع) میگویند : شما چقدر عبادت میکنید ؟ فرمودند : اینها چیزی نیست . شما عبادت جدم علی را ندیدید . راه کارش هم این است که انسان وقتی کاری انجام می دهد ، دنبال کار بالاتر برود . بگوید : حالا ما یک نمازی خواندیم ولی حضرت علی (ع) هزار رکعت نماز می خواند . ما دو تا زخم هم در جبهه برداشتیم ، امیر المومنین صدها زخم برداشت . فورا روی گزینه های بالاتر بروید . بگویید : تازه ممکن است قبول نشود و از بین برود و شاید عادت باشد . پس همیشه در خوف و رجا باشید . یکی از دانشمندان بنی اسرائیل خواب دید که قیامت شده و گفتند به بهشت برو . همینکه به بهشت رسید ، خدا به او گفت : با رحمت من وارد بهشت شو . به او بَر خورد و گفت : چرا به رحمت تو وارد بهشت بشوم ؟ به عمل خودم وارد بهشت می شوم . خطاب آمد او را برگردانید . خوب چه کار کردی ؟ شصت سال نماز خواندم و روزه گرفتم و تدریس کردم . گفتند : همه این ها را در کفه ترازو بگذارید . یکی از نعمتهای خدا مثل انار را در کفه دیگر ترازو گذاشتند و دید کفه اعمالش بالا رفت و کفه انار پایین آمد . اگر بخواهیم به عمل تو نمره بدهیم که خیلی کم می آورید . کدامیک از اعمال ما میتواند پاسخ یک نعمت مثل گوش و چشم باشد ؟ لذا ما به خدا میگوییم : با عدلت با ما رفتار نکن با فضلت و رحمتت با ما رفتار کن .
برای اینکه در عبادت مغرورنشویم ، راه دیگرش در مسئله نظری و اندیشه این است که وقتی کاری کردیم مثلا حج رفتیم و یا جبهه رفتیم ، بگوییم : از کجا معلوم است حُسن عاقبت باشد . داریم کسانی که در دقایق آخر سقوط کردند . طرح این سوال باعث میشود که انسان کار خودش را بزرگ نبیند . یک بازیکن فوتبال اگر دو تا گل زد نباید بگوید : کار تمام است . زیرا ممکن است در دقایق آخر گل بخورند . هیچ گاه کار را تمام شده نبینید . حالا فکر کنیم از کجا معلوم است این عبادت من قبول شده باشد؟ قبول شدن با صحت فرق دارد . شاید عادت بوده است . این ها باعث میشود انسان جایگاه عملش را برتر نبیند .
یکی دیگر از آسیب های عبادت که قرآن روی آن دست گذاشته است منت گذاشتن و آزار است . قرآن می فرماید : صدقات خودتان را با منت و آزار دادن باطل نکنید . افرادی خدمت ائمه می رسیدند و کارشان را با آب و تاب تعریف می کردند . می گفتند : ما شیعه خالص شما هستیم . ائمه می فرمودند : شیعه خالص ، ابوذر و مقداد بودند . شما باید بگویید امید داریم از شیعیان شما باشیم . گاهی اوقات عملی خوبی صادر می شود بعداً با منت گذاری و آزار دادن آن را باطل می کنیم . در قرآن داریم : عده ای که مسلمان می شدند بر سر پیامبر منت میگذاشتند و قرآن می فرمود : ما باید بر سر شما منت بگذاریم . ما چند جور آزار داریم . خدا آزاری ، پیامبر آزاری ، امام آزاری ، مردم آزاری و خود آزاری . یکی از مصادیق خدا آزاری این است که ادعا کند بنده ی خداست ، روزی خدا را بخورد اما در خانه دیگری را بزند . یکی دیگر از مصادیق خدا آزاری این است که من حدود الله را بشکنم زیرا خدا هم مرزهایی دارد و آن طرف بروم . قرآن می گوید : ای مردم از خدا و پیغمبر جلو نیفتید . وقتی خدا می گوید : حلال است چرا شما می گویید : حرام است ؟ حرام خدا را حلال کنید . وقتی خدا دستوری را داد کسی که به این دستور بی توجهی می کند ، این خدا آزاری است . پیامبر آزاری هم داریم . پیامبر فرمود : کسی که حضرت فاطمه (س) را آزار دهد ، من را آزار داده است . هرکس مومنی را آزار بدهد ، من را آزار داده است . شما وقتی مومنی را خوار می کنید ، یعنی ائمه را خوار کرده اید . هرکس مومنی را شاد کند ، خدا را شاد کرده است پس عکس آن هم صادق است . خدا در قرآن می فرماید : کسانیکه خدا و پیامبر خدا را آزار دهند و کسانیکه مردها و زنهای مومن را آزار میدهند ، لعنت خدا بر آنها باد . مصادق آزار بسیار است . مثل تهمت زدن ، غیبت کردن و بُردن آبروی مردم و ...این آزار باعث میشود عمل ما ، از جایگاهش پایین بیاید . در روایت صریح داریم : آفت عبادت ریا است . ریا قصد می خواهد . اگر کسی کاری را انجام داد به قصد اینکه مردم خوششان بیاید و خدا را کنار زد ، این ریا میشود . فردی به امام باقر (ع) گفت : کاری که میکنم و مردم مرا تشویق می کنم ، خوشم می آید . آیا این ریا است ؟ آقا فرمودند : خیر . تشویق با ریا فرق می کند. خوش آمدن از تعریف مردم غیر از ریا است . ریا این است که انگیزه ی عمل من غیر الهی باشد و این قصد می خواهد . روایت داریم : در روزقیامت ریاکار را با چند نام صدا می زنند . فاجر ، کافر و... یک ذره ریا عمل را میسوزاند . ریا قصد می خواهد . ما یک برنامه پخش می کنیم . این ریا است ؟ خیر . نشانه ریا کار این است که در جلوی مردم نشاط دارد ولی وقتی تنهاست کسل است . در خانه نماز صبح را سی ثانیه میخواند ولی در مسجد طولانی تر چند می خواند . این ریا است . ریاکار انتظار تشویق دارد و از انتقاد بدش می آید . با لفظ چیزی عوض نمیشود . بعضی ها می گویند : ریا نباشد ، من این کار را کردم . این حتما ریا است . خدا به پیغمبر گفت : پیغمبر ، تو دعوتت را برای خدا بکن . شما کار را برای خدا بکنید . خدا خودش آن را بزرگ میکند . خدا عزت میدهد و این بهتر از غرور است و غیر از خدا کسی نمی تواند عزت بدهد .
- درباره ی فضایل امام حسین (ع) صحبت کنید .
شجاعت ، شخصیت ، نبرد امام حسین (ع) و مبارزه با ظلم امام حسین (ع) برجسته بوده است ، مطرح شده و حق هم همین است . بعضاً از آن بُعد عبادی غفلت شده است . ما نگاهی به زندگی حضرت امام حسین (ع) مخصوصاً زندگی قبل از عاشورا ، میاندازیم . بیشتر کتابها و افرادی که درباره امام حسین صحبت می کنند ، درباره روز عاشورا حرف می زنند . البته این هم درست است چون این یک مظهر است و با قیام عاشورا اسلام زنده شده است . ولی این شخصیت بزرگوار پنجاه و پنج سال قبل از عاشورا هم زندگی کرده است . یک نگاه به امام حسین قبل از عاشورا ما را به این فضا می برد که بیشتر با ایشان آشنا بشویم . دعای عرفه امام را ببینید . کلمات بلندی که در این دعا بکار رفته و اشک و گریه ای که امام می ریزد و با شیوه خاص با خدا حرف می زند . شیوه او یک درس است . ابتدا خدا را بالا می برد و خود را پایین می آورد . شروع میکند : تو نعمت دادی و من خطا کردم ، تو علم داری و من این علم را نادیده گرفتم ، عظمتهای خدا را مطرح می کند و صغیر بودن بنده را یاد آوری می کند . هرچه فاصله بین صغیر بودن و کبیر بودن بین ما و خدا بیشتر بشود ، انس و الفت هم بیشتر میشود . بعد آن دعا را نقل می کند . سیره ای که از امام حسین مانده است : درباره سیره حج و طواف ایشان ، رسیدگی به امور مردم و بار از دوش مردم برداشتن ، یک مظهر عبادت کامل و تام است . لذا نقل شده است که بعد از ظهر عاشورا وقتی بدن امام در گودی قتلگاه افتاده است ، هنگامی که می خواستند ایشان را دفن کنند ، بعضی ها از امام سجاد سوال می کردند که بعضی از زخم های و پینه های تن امام برای روز عاشورا نیست و امام سجاد (ع) فرمودند : بله این آثار کیسه ایی است که امام بر دوش می کشید و در خانواده فقرا می برد ، این بُعد عبادی امام است . در عاشورا وقتی از مدینه بیرون می آید ، قرآن می خواند . از مکه بیرون می آید ، قرآن می خواند . سحر روز عاشورا ، قرآن می خواند . چرا شب عاشورا مهلت گرفت ؟ با این فرض که شهادت بالاترین چیز است . روایت داریم : فوق هرچیزی نیکی است جز عبادت که فوز عظیمی است . با این فرض به برادرش ابوالفضل می گوید : امشب را مهلت بگیر . ابوالفضل می گوید : چه فرقی میکند ؟ امام فرمودند : من نماز و قرآن و استغفار را دوست دارم و می خواهم امشب به این ها بپردازم . زمانی امام حسین به دیدن اُسامه آمد ، اُسامه از اصحاب پیامبر بود و پیر شده بود و در حال احتضار بود . امام دید او ناراحت است و این ناراحتی از بیماری نیست و ناراحتی او درونی است . امام سوال کرد و اسامه گفت : آقا قرضی دارم و زن و بچه ام با این قرض چه کنند ؟ امام فرمودند : من قبول میکنم . بدون اینکه سوال کنند چقدر است و مبلغ آن شصت هزار درهم بود . و امام این پول را پرداختند . امام سجاد(ع) می فرماید : پدرم درآخرین لحظات که غرق خون بود و بدنش تیرهایی هم خورده بود ، من را درآغوش گرفتند و گفتند : پسرم بیا با هم دعایی که مادرم زهرا به ما یاد داده بخوانیم . دعا را خواندند و گفتند : پسرم من دارم می روم شاید این ملاقات آخر باشد . نصیحتی به تو میکنم . در زندگی به کسی ظلم نکن مخصوصا به کسی که دستش به جایی بند نیست و یاری جز خدا ندارد . یعنی امام به حق الناس توجه دارد . امام روزی که به سرزمین کربلا رسیدند پرسید : این زمین مال کیست ؟ و بعد آنرا خرید و ملک شخصی ایشان شد و بعد خیمه زد . این اهمیت به حق الناس را می رساند . در کنار اینها هم در ظهر عاشورا در کنار میدان نبرد ، نماز خواند واین بُعد عبادی آن حضرت .

9- درباره شخصیت حضرت علی اکبر توضیح بفرمایید .


تاریخ ، ابعاد زندگی خیلی از بزرگواران را منعکس نکرده است . در تاریخ بیشتر از چند صفحه درباره حضرت علی اکبر ننوشته اند . خود ائمه که درجامعه بودند و زندگی می کردند ، باز هم تاریخ مثلا درباره ی شهادت حضرت فاطمه (س) چند نقل دارد . یا درباره ی تولد بعضی از ائمه چند نقل دارد . آنچه ما درمورد حضرت علی اکبر می دانیم ، چیزی است که در زیارتنامه ایشان آمده و بعضی قضایا که در کربلا ومسیر عاشورا نقل شده است . درباره تولد و زندگی با پدرش کمتر مطلب داریم و درباره جزئیات چیز نداریم . خدا در قرآن از ادریس پیامبر می خواهد تعریف کند . این شخص پیامبر بوده و صدیق بوده است و این صدیق همه چیز را توضیح داده است . چیزی که در تاریخ از ایشان نقل کرده اند این بوده که خَلق ، خُلق و منطق او شبیه پیامبر بوده است . وقتی ایشان به میدا نمی رفتند بعد از اینکه امام پشت سرش قرآن می خواند و بعد می گوید : خدایا خودت شاهد باش که ما هروقت دلمان برای پیامبر تنگ میشد ، به ایشان نگاه میکردیم . حالا ممکن است بگوییم خَلق یعنی چهره خیلی مهم نیست نوه به پدربزرگ می رود . اما خُلق حرف کمی نیست . چون خدا به پیامبر می گوید : خُلق تو عظیم است . منطق و گفتار خیلی مهم است . در رجزهایش می خواند : من فرزند حسین هستم و برای دفاع از دین آمده ام ، من آمده ام خاندان پدرم را حمایت کنم ، من آمده ام تا حق برپا بشود . وقتی امام با او درباره شهادت صحبت می کند ، او می گوید : پدرجان مگر ما برحق نیستیم ؟ پس ما ترسی از مرگ نداریم . ایشان همسر و فرزند هم داشته اند و با این راحتی ، اولین شهید بنی هاشم می شوند . آن عبد و پاکدامنی و شجاعت ایشان باید برای جوانان الگو باشد . البته صفات اخلاقی مرز ندارد و ب


:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: سمت خدا رفیعی"چرا در عبادتهایمان سستی به خرج می دهیم "مفهوم عبادت و عبودیت چیست ؟ ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد احمدی
تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: